ایستگاه متروی «جوانمرد قصاب»
پل صدر، بزرگراه همت، خیابان پاتریس لومومبا، چهارراه قدوسی... همه اهالی شهر تهران با این اسامی آشنا هستند و خاطرات زیادی از آنها دارند. خیلیها هم اصلا هر روز مسیرشان به این اماکن ختم میشود یا از آنها عبور میکنند اما واقعا چند نفر از شما درباره این اسامی اندکی تامل کردهاید؟
به گزارش رجانیوز، معمولا نامگذاری اماکن و معابرمختلف شهری بنا بر اهمیت افرادی که در تاریخ ملی یا دینی یک کشور نقش موثری داشتهاند، صورت میگیرد. برخی مواقع هم نامها نشان دهنده احترام به یک شخصیت بزرگ جهانی (مانند خیابان گاندی در تهران) یا تبادل فرهنگی میان دو کشور (مانند خیابان تهران در پایتخت کره جنوبی و خیابان سئول در پایتخت ایران) است.
با این حال، برخی از این اسامی آنقدر در ذهن ما تکرار شده که دیگر خاصی خود را از دست داده است؛ مثلا دیگر «بزرگراه همت» تنها یک اسم است؛ نه یادمانی برای سردار رشید سپاه اسلام در هشت سال دفاع مقدس. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا در سلسله گزارشهایی به بازخوانی علت نامگذاری برخی اماکن و معابر معروف و روایت زندگی افرادی که نام آنها بر این اماکن گذاشته شده، بپردازیم.
این پنجمین بخش از مجموعه گزارشهای «پایتختی به وسعت جهان» است که انشاالله روزهای زوج هفته (شنبه، دوشنبه، چهارشنبه) در رجا منتشر خواهد شد:
بخش پنجم: ایستگاه متروی «جوانمرد قصاب»
در روزگاران گذشته که اصناف پیشه ور ایران پیرو فتوت یا آیین جوانمردی بودند، اصناف در رسالههایی که برای آموزش قوانین و اعتقادات وآداب خود به تازه کاران و شاگردان مینوشتند، پیشه و آیین خود را به یکی از پیامبران یا اصحاب پیامبر اسلام (ص) یا اشخاصی افسانهای منسوب میکردند و شرح میدادند که نخستین بار چه کسی پیشهٔ آنان را بنیاد نهاد.
بر همین مبنا، جوانمردان صنف قصّاب پیر و پیشوای خود را شخصی به نام «جوانمرد قصّاب» میدانستند. چنان که در برهان قاطع، فرهنگ لغتی که در قرن یازدهم هجری در هند تألیف شده است، زیر واژهٔ «جوانمرد» آمده است که «پیر صنف قصّاب است.» پیر افسانهای صنف قصاب و نام بقعهای در جنوب تهران واقع در بزرگراه شهید رجایی - سه راه علی آباد.
در قرن نهم، ملاحسین کاشفی در فتوّتنامه سلطانی نام جوانمرد قصّاب را عبداللّه و نام پدرش را عامر بصری ذکر کرده و او را یکی از «هفده کمر بسته» علی علیهالسلام و از ملازمان محمد حنفیه (متوفی ۸۱) دانسته است که سلاخان، باید سَندِ رسمیت و اعتبار پیشه خود را با انتساب به او درست کنند؛ چنان که در روز غدیرخم، حضرت علی علیهالسلام گوسفند کشت و جوانمرد قصاب آن را سلاخی کرد. حضرت علی گوسفند را پاره کرد و کار سلاخی را از آن پس به جوانمرد احاله کرد.
هیچ اطلاع تاریخی از عبداللّهبن عامر بصری در دست نیست. شاید نام او از نام عبد الله بن عامر کرَیز بن ربیعه اموی (متوفی ۵۹)، حاکم بصره در عهد خلافت عثمان، ساخته شده باشد که نقل است حضرت علی درباره وی فرمود: ابن عامر سید فثیان قریش است.
محمد علی شریف یزدی شاهرودی، یکی از درویشان خاکسار دوره قاجاریه، در رسالهای که در سالهای ۱۳۱۵-۱۳۱۷ درباره اصناف نوشته، گفته است که علی علیه السلام در یمن سه کس را میان بست که سومی نصیر قصاب اصفهانی مشهور به جوانمرد قصاب بود و قصابان، سلسله سند صنف خود را به او و به حضرت ابراهیم علیه السلام میرسانند اما چنین نامی نیز شناخته نیست.
در فتوت نامهها و رسائل اصناف عربی، جوانمرد قصاب به صورت جومرد القصاب ذکر شده است. در فتوت نامه سلطانی نخستین کاربرد و ساخت برخی از جامهها و ابزارهای خاص قصابان و سلاخان به جوانمرد قصاب منسوب است، نظیر پیش آویز، که ابزاری شبیه قناره بوده، کاردمال، که ظا هرا کارد را آن تیز میکردهاند و تنوره، که گونهای پیشبند است.
با این حال، در برخی از فتوت نامههای کهنتر مانند فتوت نامه مولا ناناصری، در قرن هفتم، قصابان از اصنافی بر شمرده شدهاند که شایسته فتوت داری نیستند. ملا حسین کاشفی به داستان جوانمرد قصاب اشاره نموده اما از ذکر آن خودداری کرده است.
شگفت اینکه نام جوانمرد قصاب در فتوت نامه قصاب، متعلق به عهد صفوی، نیامده اما در رسالهای دیگر درباره قصابان و سلاخان، که ظاهرا در همان عهد تالیف شده، آمده است که کنیزکی از او گوشت خواست اما به هر گوشتی که جوانمرد به او میداد، راضی نمیشد. جوانمرد خشمگین شد و پول را پس داد. کنیزک که از ملامت و آزار آقای خود میترسید، گریه آغاز کرد. شاه مردان، علی علیه السلام، که از آنجا میگذشت مشکل کنیز را دریافت و به جوانمرد گفت که به کنیز گوشت بدهد. جوانمرد که علی علیه السلام را نمیشناخت، دست خود را به علامت امتناع از قبول فرمان آن حضرت تکان داد. پس از آنکه حضرت رفت، قنبر به جوانمرد گفت: تو شاه مردان را نشناختی؟ جوانمرد دو چشم خود را با کارد بیرون آورد و دست خود را با ساطور از تن جدا کرد و به قنبر گفت که او را نزد علی علیه السلام ببرد. حضرت علی فرمودند چشمان و دست وی را در موضع خود بنهند، سپس فاتحهای خواند و بر جوانمرد دمید، فورا چشمان و دست او درست شد.
در برخی از آثار کهن جغرافیایی و تاریخی نیز از مقبره جوانمرد قصاب یاد شده است و این گمان را پدید میآورد که شاید جانمرد قصاب شخصیت تاریخی ناشناختهای باشد. حمد الله مستوفی از مدفن او در ری و عبد الرزاق سمرقندی در ذکر وقایع از مدفن او در سرخس یاد کردهاند. به نظر قزوینی جوانمرد قصاب مدفون در سرخس به جوانمرد قصاب ری ربطی ندارد.
امروزه نیز در جنوب تهران به سوی ری، در زمینهای منصور آباد بقعهای به نام جوانمرد قصاب هست که به احتمال زیاد بعد از فتحعلی شاه (۱۲۱۲-۱۲۵۰) ساخته شده است. ابیات لوحه قبر داخل بقعه نشان میدهد که صاحب آن را همان پیر افسانهای صنف قصاب دانستهاند. محله اطراف بقعه نیز جوانمرد قصاب نام گرفته و قصه جوانمرد قصاب برای مردم این محل، معروف و مقبره او زیارتگاه است.
مقبرههای دیگری هم در برخی روستاها به نام جوانمرد قصاب وجود دارد و احتمال دارد همه آنها مقبرههایی نمادین برای شخصیت افسانهای جوانمرد قصاب باشند. قصابان افغانستان شبهای جمعه به نام جوانمرد قصاب نذری میدهند ودر حین مراسم، یکی از پیران خانواده، قصه جوانمرد قصاب را نقل میکند.