میترسم این کتابها به دستتان نرسد!؟
بزرگراه سردارشهیدابراهیم همت
داخل اتوبوس نشسته بودم.
از دوستم پرسیدم شهید همت رو میشناسی؟؟؟
گفت: همون اتوبانه؟؟؟ آره چند بار از اونجا رد شدم...!!!
گفتم : ازش چی میدونی...؟؟؟
...
لبخند زد و گفت: اینکه مسیر ما واسه رسیدن به خونه مادربزرگمه...!!!
شهیده دیگه اسمشونو رو همه اتوبانها و کوچه ها گذاشتن... .
همه میشناسن دیگه...!!!
سرمو انداختم پایین و ساکت شدم...
دلم سوخت و زیر لب گفتم : اون که مردم میشناسن مسیر خونه مادر بزرگه نه شهید همت و شهید همت هااا... .
شهید همت اسم یه راه نیست جهت راهه...!!!
سردارسرتیپ پاسدارعلی فضلی
چهت پاره ای مشکلات فنی اینترنتی زندگینامه سردارحاج علی فضلی حذف شده است که بزودی ودراسرع وقت دوباره منتشر خواهد شد . موفق باشین .
LIMAN_SAQEB
عاشقم
کربلای 1| مهران
عزیزم اینجا چه می کنی؟
لبخندی بر صورت آسمانیش جاری شد سرش را با معصومیتی ازلی به زیر انداخت و
گفت: عاشقم !
محافظ امام خامنه ای ازآقاسید سیلی خورد
🔸در یکی از ملاقات های عمومی حضرت آقا، جمعیت فشردهای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش میدادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.
🔹اون روز، بین سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شبکلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.
دخترشهیدمحمودکاوه درلباس پدر
از محمود دختری 2 ساله به نام «زهرا» به یادگار ماند که عکس زیر مربوط به وی می باشد. او لباس پدر را به تن کرده است تا نشان دهد راهش را ادامه خواهد داد.
پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی رادرآورد
شاکی این پرونده ; دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند.
پرونده ای که اشک قاضی را در آورد
مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم.
مظلومترین گردان8سال دفاع مقدس رابشناسد
گردان شهادت یعنی اینکه بدون شک همه نیروهای گردان شهید میشوند .
اگر آمدی در این گردان بایددل شیر داشته باشی . . . حاج احمد پاریاب فرمانده اینچنین گردانی بوده است و و حالا شب اول قبرش را هم پشت سر گذاشته است .
برچسب بارانمان کردند
زمان بازرگان به ما بر چسب چریک زدند .
زمان بنی صدر هم برچسب منافق . . .
الان هم بر چسپ خشک مقدسی و تحجر . . .
هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم،
برچسب بارانمان کردند .
حالا روزی 10 برچسب دشت می کنیم،
اما بسیجیان: دلسرد نباشید .
حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند . . .